رَها شُدِه

هعیییییی

دروغ گفتن به خودم !!

 

تو پستایی که تاحالا درباره دردام نوشتم همش میگم من نمیتونم دردامو به کسی بگم خوب راستشم گفتم نمیتونم به کسی بگم ولی خوب میام اینجا دردامو میگم چون اینجا کسی منو نمیشناسه اگه هم بشناسه خو دیه واسش مهم نی من دارم چه گو//هی میخورم به تخ//مشونم نی چون کله رفیقامو ا جمله رلمو به گ//ا دادم پس هنوزم نمیدونم چرا دارم این چیزارو اینجا مینویسم ولی خوب نمیدونم شاید حس میکنم که نوشتنشون باعث بشه یکم از دردام کم بشه راستشو بخوای دلم مخواد همه رفیقامو یجوری برگردونمو ایندفعه از اول شروع کنم میخوام دیگه از این به بعد دردامو بهشون بگم شاید گفتنش باعث بشه دیگه هیچوقت حالم بد نشه پس در نیتجه دیگه نمیزنم به سیم آخر . آره خودشه من اینهمه مدت فقط داشتم به خودم دروغ میگفتم چون همیشه فکر میکردم میتونم تنهایی از پس مشکلاتم بر بیام میتونم بدونه کمک کسی به راهم ادامه بدم میتونم همه رو از خودم دور کنم و کلی میتونم دیگه که اگه بخوام بگم خیلی طول میکشه ولی حالا میفهمم که کارم اشتباه بود و واقعا میخوام از اول شروع کنم

توعی که منو میشناسیو داری اینارو میخونی منظورمم سه نفر بخصوص که اول اسماشون _م____ا____د_______

خودشون اگه این پستو ببین می‌فهمن که منظورم کیا هستن اگه یه روزی این پستو دیدید بدونید حاجی ناموصن گ//وه خوردم🦧میخوام از اول شروع کنم میشه یه فرصت دیگه بهم بدید ؟ 

هعییییییییییییی توقعیم ندارم که بعد چیزایی که گفتم ببخشیدم ولی درکل بدونید میدونم که ک//صخلم میدونم یهو مثله دیوونه میزنم به سیم آخر وایسم بدو بی راه بهتون میگم ولی ناموصن ته دلم چیزی نی فقط یه دله پر از درده ناموصن بخاطر اینکه همیشه دردام اذیتم میکنه یهو اینجوری میشم بمولا تقصیر خودم نیستم ناموصن درکم کنید